قدر سیگار را ان مریضی میداند :که اسیر بستر است و پزشکش از سیگار منعش کرده
ودر حسرت گری زیست به ان سوی پنجره...
برای یک نخ سیگار
قدر سیگار را ان سربازی میداند :که در نقطه صفر مرزی در بیابان سر پست است
وبه هر جا نگاه میکوند,در عمق برهوت,چهر دوست دختر ازدواج کرده اش را می بیند...
ودر حسرت رفیق یست ...
برای یک نخ سیگار
قدر سیگار را ان رفتگری میداند :که در نیمه شب بارانی,خسته از جارو زدن...
لب جدولی در کنار خیابان می نشیند که نفسی تازه کند...
وبیاد بدبختیهایش سیگاری اتش...ولی افسوس که بسته سیگارش خالی است...
ودر حسرت رهگزریست...
برای یک نخ سیگار
نظرات شما عزیزان:
منا که میشناسی؟
امروز اخرین امتحانما دادم
ینی دیگه هرروز وب و نت هوووووووووو
دوست دارم ،بسر به ما
خیلی وب قشنگی داری موفق باشی همشیره
نوکرتیم داش مشتی
بووووووووووووووووووووووووووو ووس
مرسی برای نظرت
عاشقــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتم