من مانده ام و خاکستر سیگار
خیره میشوم به دود سیگار
میسوزانمش همدم خود را
این رفیق مهربان خود را
کامی بلند میگیرم از او
حالی عجیب میگیرم از او
نظرات شما عزیزان:
دیگر از تنهایی خسته شده ام … به کلاغها زیر میزی میدهم، تا قصه ام را تمام کنند